پانیاپانیا، تا این لحظه: 12 سال و 15 روز سن داره
iliailia، تا این لحظه: 6 سال و 7 ماه و 30 روز سن داره

پانی

اولین حرف

سلام فسقل جونم دیگه داریم به اخر هفت ماهگی میرسیم یعنی هفت ماه و ١٦ روزته اداهات ادمو میکشه می خوایم درسته قورتت بدیم اخه از بس خوردنی هستی خدا تو رو از همه بلاها دور کنه  فسقلی جونم این روزها اولین حرفی که گفتی  حرف (به) بوده با شدت حرف بابا رو تکرار میکنی بعضی وقتا به به میگی اونم یکسره بر خلاف بچه های دیگه که اول حرف د رو میگن به هر حال کلی شیطون شدی و مامانی رو هم خیلی دوست داری از بغل من بغل کسی نمیری حتی بعضی وقتا بغل بابایی هم نمیری . تورا وهمه وجودت را عاشقانه دوست میدارم وتک تک نفسهایم برای تو میدمد ای عزیز تر از جانم. ...
16 آذر 1391

شروع چهار دست وپا رفتن

سلام گل نازم روزهای پاییزی 91 اولین مهر ماهت مبارک این روزها بعد از سینه خیز رفتن شروع کردی به تلاش برای چهار دست و پا رفتن کمی می ایستی ومیخوری زمین چه دلنشینه تک تک حرکتهایی که انجام میدهی وچه ذوقی رو در ما واطرافیانت ایجاد میکنی کم کم شش ماهت داره تمام میشه این چند روز بابایی رفته مسافرت وبرای دیدنت لحظه شماری میکند عاشقانه دوست داریم وارزوی بهترین لحظه ها رو برایت داریم     ...
10 آذر 1391

ورود پانیا گلی به هشت ماهگی

با قی عمرم با تمام عشقم به اندازه ثانیه های زندگی بوسه ای بر صورت نازت باشد زیبا ترین موجود خلقت ورودت را به هشت ماهگی تبریک میگویم نازگلکم هنوز دندون در نیاورده ولی سعی میکنه تا رو دو زانو هاش بلند بشه اخه بی دندون هنوز دندون در نیاورده میخوای راه بری  فسقلی.     ...
10 آذر 1391

شروع دندان دراوردن

سلام خوشگل خانم این روزها وارد هفته دوم ٨ ماهگی میشوی یا بطور دقیق ٧ ماه و ١٢ روزت است  روزهای محرم عاشورا و تاسوعا است ودرست دو روزه که خیلی بیقراری می کنی مدام تب داری و نق میزنی داری کم کم اون مرواریدهای خوشگل رو در میاری امیدوارم زودتر دندونهای ناز وکوچولوت در بیان و دوباره تو خنده رو بشی مامانی ناز خیلی درد داری ولی زود تموم میشه . خانمی خوشگل امروز7/9/91 است و درست 5 روزه که از روزی که نوشته های بالا رو نوشتم میگذره تو این مدت 3 الی 4 بار بردمت دکتر چون تب داشتی  وحالت خیلی بد بود هر دکتر داروی خودشو میداد  و میگفتن سرما خوردی البته کمی هم سرما خورده بودی ولی بعد از سه روز تب مداوم کم کم تب پایین اومد و روز چه...
8 آذر 1391

واکسن شش ماهگی

غنچه نازم سلام امروز 24/7/91 خوشگلم رو بردم تا واکسن پایان شش ماهگی رو بزنه تا واکسنو زدن چنان گریه ای کردی که جیگرم کباب شد مگه حالا اروم میشدی کلی قربون صدقه ات رفتم تا یکم اروم شدی  واکسنهای قبلی زیاد گریه نکردی ولی هر چی بزرگتر میشی بیشتر میفهمی الهی من فدای صورت نازت بشم ملوسکم   ...
8 آذر 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پانی می باشد